ديكتاتور، تنهاست!
شاخصترين ديكتاتور قرن بيستم و قدرتمندترین فرد کشور تا ساعتها بعد از سكته، هنوز در بسترش زندهبود و در تنهايي، جان ميكند. در حاليكه تيم پزشكي، تنها چند قدم دورتر مستقر بودند، اما او از رسيدن سادهترين امداد پزشکی، محروم ماند.
صبح بعد از سكته، عليرغم تاخير طولاني و بيسابقه براي آغاز برنامه روزانهاش، هيچ يك از اعضای دفتر و گارد حفاظت، جرات نداشتند در بزنند و حالش را بپرسند. چرا؟ چون شب قبل، دیکتاتور وقتي ميرفت بخوابد، گفته بود كسي مزاحمش نشود! فرمان او، هرچه بود، درست یا غلط، مقدس بود و نباید شکسته میشد.
ساعتها طول كشيد تا مسئولين دفتر جرات كردند تا به هياترييسه اتحاد جماهير شوروي خبر دهند كه وی از اتاق خواب خارج نشده است. اعضاي دفتر و افسران گارد، ميترسيدند تمام اينها، نقشه او براي سنجش ميزان وفاداري آنها باشد. اعضاي كادر رهبري شوروي هم تا همه جمع نشدند، جرات نكردند در اتاق خواب را بگشايند. آنها هم ميترسيدند مانند دهها چهره شاخص حزب و ارتش، به اتهام واهي دسيسه، راهي سياهچالههای موحش «كا.گ.ب» در ميدان «لوبيانكا» شوند.
نام این فرد چه بود؟ «یوسب بساریونیس دزه جوغاشویلی»! نشنیدهاید؟ بگذارید نام مشهورترش را بگویم: ژوزف استالین.
دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحهای کالبدشکافی اعلام شد: وی به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرد. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری میشد.
⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اگر دقیق و عمیق نگاه کنیم، درخواهیم یافت که جلال و شکوه ديكتاتورها خیلی توخالی است. با وجود هزاران فدایی و جاننثار و پیرو، آنها بهطرز رقتباری، بيكس و تنهايند. اما نکته اینجاست که نباید فکر کنیم که دیکتاتورها معدود و انگشتشمارند. توجه به سه نکته زیر میتواند راهگشا باشد:
۱ ــ در اولین گام به آیینه نگاه کنید. دیکتاتوربودن را در دیگران تشخیص میدهیم اما در خودمان نه. هر کدام از ما میتواند یک دیکتاتور باشد. یکی در خانواده ۳ نفریاش، دیگری در اداره ۳۰ نفری و دیگری در سازمان ۳۰ هزار نفریاش. دیکتاتورها مانند «ضحاک» نیستند که با ماری بر دوشِشان از دیگران بازشناخته شوند.
۲ ــ سه پرده وجود دارد که شما را در گرداب دیکتاتوری هر روز بیشتر از پیش به قعر میبرد. پرده ترس، پرده شرم و پرده شیفتگی. برخی از اطرافیان شما از سر ترس و برخی دیگر از سر شرم و در انتها برخی نیز از سر شیفتهشمابودن، در مقابل شما سکوت میکنند. هر چهقدر که ترس، شرم و شیفتگی بیشتر باشد، شما بیشتر در معرض «سانسور» هستید. حرف میزنید، دیگران بهبه و چهچه میکنند و میگویند که چه گهربار سخن میگویید. سخنان شما بر سر درها نوشته میشود و بر سربرگها نقش میبنندد، اما هیچ تاثیر مثبتی بر خانواده، اداره و جامعه نمیگذارید. چرا؟ چون دیگران از سر ترس، شرم یا شیفتگی، نتوانستند به شما بگویند که مزخرف گفتهاید. بههمین خاطر در حضور شما تایید و تمجید میکنند و در اجرا آن را به فراموشی میسپارند.
۳ ــ فریب نخوریم! سکوت همیشه نشانه رضایت نیست. هر چهقدر دیکتاتورتر باشید، تنهاترید و فضای اطرافتان ساکتتر. اما نه سکوتی که از سر رضایت است؛ سکوتی سراسر از نفرت. فراموش نمیکنیم «صدام» در آخرین انتخابات بالای ۹۵٪ رای آورد. ساكتترين انسانها، پر صداترين ذهنها را دارند. اطرافیان دیکتاتور سکوت میکنند؛ سکوت فردی، سکوت سازمانی و سکوت اجتماعی. اما ذهنشان را که نمیتوانید کنترل کنید. در اولین فرصت ممکن اعتراض میکنند. کمترین نشانه اعتراض فرار است. فرار نوجوانان از خانه. فرار کارکنان کلیدی از سازمان و فرار مغزها از کشور. اینها نشانه اعتراض است.
پایان سخن آنکه؛
الف) هزینه انتقاد را پایین بیاوریم. آخرین باری که فردی بدون لکنت به شما انتقاد کرده، کی بوده است؟ اینکه ساعتها در زمینه اهمیت انتقاد سخنفرسایی کنیم اما در مقابل اولین خردهانتقاد، عکسالعمل کهکشانی داشته باشیم، نشانه آن است که نهتنها دیکتاتور هستیم که دروغگو نیز هستیم.
ب) پردههای شرم و شیفتگی را کنار بزنیم. بهترین راهکارش این است که خود به اشتباهات خود اعتراف کنیم تا همه بدانند که ما خطاپذیر هستیم و عادی. آخرین باری که به اشتباهات خود اعتراف کرده بودید کی بوده است؟
ج) سکوت را نشانه رضایت نگیریم. شاید این سکوت، آرامش قبل از طوفان باشد.
منبع: کانال تلگرامی دکتر مجتبی لشکربلوکی